ندارد ندارد ندارد ندارد.
ندارد ندارد ندارد ندارد.
استفاده از ردههای سلولی حشرات برای تولید آفتکشهای زیستی، پروتئینهای نوترکیب یا تحویل ژن، در حال گسترش است. لذا تولید ردههای سلولی جدید به غنیتر کردن این فنآوری کمک میکند، بنابراین هدف از تحقیق حاضر، تهیه چندین کشت اولیه از سلولهای خونی لاروهای کرم غوزه پنبه Helicoverpa armigera (Hubner)، شبپره مدیترانهای آرد Anagasta kuehniella (Zeller) و زنبور برگخوار رز Arge ochropus (Gmelin) میباشد. سلولهای خونی در محیط کشت EX-cell 400 حاوی غلظتهای مختلف 0، 5، 10، 15 و 20 درصد سرم جنینی گاوی در دمای 28 درجه سلسیوس نگهداری شدند. غلظتهای سرم جنینی بر اساس پژوهشهای پیشین کشت سلولی حشرات انتخاب شدند. نتایج نشان داد که زمانی که سرم جنینی گاوی از محیط کشت حذف شد، هیچ رشد سلولی مشاهده نشد. بیشینه رشد سلولهای خونی لارو کرم غوزه در محیط کشت حاوی 15 درصد سرم جنینی گاوی مشاهده شد. با افزایش سرم جنینی گاوی به 20 درصد، افزایشی در رشد سلولی مشاهده نشد. بیشینه رشد سلولهای خونی لارو شبپره مدیترانهای آرد در محیط کشت با 10 درصد سرم جنینی گاوی مشاهده شد. رشد این سلولها در سرم جنینی گاوی 15 و 20 درصد بهطور معنیداری کاهش یافت. با افزایش غلظت سرم جنینی گاوی، رشد سلولهای خونی A. ochropus نیز افزایش یافت. در نتیجه، پژوهش حاضر، حداقل غلظت سرم جنینی گاوی مورد نیاز برای بیشینه رشد سلولهای حشرات را در محیط کشت سلولی نشان داد.
پسیل معمولی پسته Agonoscena pistaciae مهمترین آفت درختان پسته است که خسارت زیادی به محصول پسته وارد میسازد. در این مطالعه برخی پاسخهای فیزیولوژیکی- بیوشیمیایی پسته رقم اکبری در زمانهای مختلف تغذیه (از 2 تا 192 ساعت) پسیل پسته بررسی شد. محتوای هیدروژنپراکسید به عنوان شاخص تنش، بین تیمارها اختلاف معنیدار نداشت (به جز تیمارهای 2 و 96 ساعت). همچنین تغذیه پسیل معمولی پسته موجب کاهش معنیدار در فعالیت آنزیمهای دفاعی سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز شد. کمترین میزان فعالیت برای سوپراکسیددیسموتاز، کاتالاز و آسکوربات پراکسیداز در 144 و 192 ساعت مشاهده شد و اختلاف معنیدار بود. تغذیه آفت موجب افزایش معنیدار در میزان پروتئین کل شد و کمترین غلظت در زمان صفر مشاهده شد. میزان فنل کل پس از تغذیه پسیل افزایش یافت. تغذیه آفت اثر معنیدار بر کربوهیدرات محلول کل نداشت. میزان رنگدانهها، در زمانهای مختلف تغذیه نوسان داشت. افزایش آن در 144 ساعت حاکی از رشد مطلوب گیاه در شرایط تنش است. بیشترین میزان کاروتنوئیدها، فنل کل و پروتئین کل در تیمار زمانی 144 ساعت با کمترین فعالیت آنزیمهای دفاعی در این زمان همراه بود. نتایج نشان میدهد ترکیب مناسبی از آنتیاکسیدانهای آنزیمی و غیرآنزیمی منجر به حفاظت گیاه و تنظیم هموستازی در مقابله با شرایط تنش شدهاند.
استفاده از عصارههای گیاهی به عنوان ترکیباتی طبیعی علیه حشرات آفت یکی از روشهای موثر در کاهش مصرف آفتکشهای شیمیایی در آینده محسوب خواهند شد. در بررسی حاضر، تأثیر عصاره دو گیاه گلدر و مورد و نیز اثر متقابل عصارهها در غلظتهای بهدست آمده روی آفت مهم سفیدبالک Bemisia tabaci در شرایط آزمایشگاهی بررسی شد. عصارهی گیاه گلدر در شش سطح صفر، 2۰، 5/2، 1/3، 9/3 و 5 گرم در لیتر و عصارهی گیاه مورد در شش سطح صفر، 4/1، 8/1، 3/2، 3 و 4 گرم در لیتر بررسی شدند. آزمایشها در شرایط دمایی 3 ± 27 درجهی سلسیوس، رطوبت نسبی 6 ±50 درصد و دورهی نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی انجام شدند. مقدار غلظت کشنده پنجاه درصد (LC50) برای عصارههای مورد و گلدر بهترتیب 56/2و 39/3 گرم در لیتر تخمین زده شد که به صورت معنیدار در سطح احتمال 95 درصد با یکدیگر متفاوت بودند. همچنین با افزایش غلظت عصارهی گلدر و مورد بهترتیب تا مقادیر 5 گرم در لیتر و 4 گرم در لیتر ، درصد تلفات نیز افزایش یافت. بیشترین درصد تلفات سفیدبالک B. tabaci تحت تیمار عصاره گلدر و مورد به ترتیب 8/79 و ۸1 درصد مشاهده شد. نتایج بررسی تأثیر متقابل کشندگی عصارههای گلدر و مورد روی سفیدبالک B. tabaci نشان داد که بیشترین درصد تلفات در سطح 5 گرم در لیتر از گیاه گلدر و 3/2 ، 3 و 4 گرم در لیتر از گیاه مورد برآورد شد و میزان تلفات آفت در حالت کاربرد همزمان بهترتیب ۹۵، 3/96 و 3/97 درصد برای سه سطح فوق بهدست آمد.
کفشدوزک Adalia decempunctata L. مشهور به کفشدوزک دهنقطهای بهعنوان شکارگری فعال هم در مرحله لاروی و هم حشره کامل محسوب میشوند. این حشره از روی انواع درختان میوه هستهدار، دانهدار، درختان جنگلی پهنبرگ و سوزنیبرگ آلوده به آفاتی نظیر شته، شپشک و پسیل از مناطق مختلف جهان گزارش شده است. پرورش کلنی این شکارگر در شرایط آزمایشگاهی (دمای ۲±۲۵ درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 5±۷۵ درصد و دوره نوری ۱۶ ساعت روشنایی و ۸ ساعت تاریکی) انجام شد. در این پژوهش، آزمایش زیستسنجی با یکی از تنظیمکنندههای رشد حشرات بهنام پایریپروکسیفن بهروش موضعی مورد بررسی قرار گرفت. غلظتهای IC30, IC10 IC50, و IC90به ترتیب 6/18، 1/33، 3/49 و 6/130 میکروگرم بر میلیلیتر تخمین زده شد. همچنین برخی از مهمترین شاخصهای بیوشیمیایی در لاروهای سن چهارم تیمار شده با غلظتهای بازدارندهی پایریپروکسیفن مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که میزان لیپید و پروتئین نسبت به شاهد بهطور نسبی افزایش ولی میزان گلیکوژن در لاروهای تیمار شده کاهش معنیداری یافت. فعالیت آنزیمهای سمزدا (گلوتاتیون اس_ترانسفراز و استرازهای عمومی) در لاروهای تیمار شده بهطور معنیداری نسبت به شاهد افزایش یافت. آنزیم پراکسیداز نیز فعالیت افزایشی معنیداری را نسبت به شاهد نشان داد. با توجه به اینکه پایریپروکسیفن دارای ماهیت هورمون جوانی است، بنابراین مراحل نابالغ شکارگر مذکور تحت تأثیر قرار میگیرند؛ در حالیکه حشرات کامل به دلیل گذار از این مرحله به هورمون رشد وابسته نبوده و کمتر تحت تأثیر قرار میگیرند. بنابراین بررسیهای تکمیلی در خصوص استفاده همزمان از پایریپروکسیفن و شکارگر فوق در شرایط صحرایی لازم میباشد.
آفت سپردار توت (Targioni)Pseudaulacaspis pentagonaدر سالهای اخیر به باغهای کیوی گیلان سرایت و باعث نگرانی باغداران شده است. خسارت آفت با تغذیه حشره بالغ و پورهها از شیره گیاه است که سبب ضعف و زوال تدریجی درختان میشود. در این پژوهش طی سالهای 94 تا 96، تغییرات جمعیت و میزان پارازیتیسم آفت در سه بخش استان گیلان (غرب، شرق و مرکز) که بیشترین سطح زیر کشت باغهای کیوی را دارند، بررسی شد. نتایج نشان داد که سپردار توت در هر سه منطقه با درصد آلودگی متفاوت فعالیت دارد و عامل نوسان دمایی و پارازیتیسم زنبور Encarsia berlesei Howardروی شپشک به عنوان عوامل محدودکننده محسوب میشوند. الگوی توزیع فضایی پوره و حشرات کامل این آفت در سه منطقه و طی سه سال پژوهش، تجمعی و تصادفی بهدست آمد. بیشترین تراکم آفت در سال 1394 در شرق گیلان (25/14 ± 4/88 عدد سپردار بالغ زنده در 10 سانتیمتر از شاخه آلوده) بود، در حالی که در سال 1395، 09/4 ± 4/40 و در سال 96، 24/3 ± 8/77 ثبت شد. در تمام مناطق نمونهبرداری، زنبور پارازیتویید، E. berlesei از فعالیت قابل توجهی برخوردار بود. بیشترین میانگین پارازیتیسم در سال 1395 در حوزه غرب گیلان (78/38 سپر پارازیته شده در10 سانتیمتر از شاخه آلوده) ثبت شد. فعالیت این آفت در مناطق مختلف استان گیلان و درصد پارازیتیسم بهنسبت بالای آن توسط زنبور پارازیتویید می تواند در برنامههای مدیریت تلفیقی آن مورد توجه جدی قرار گیرد.
در این مطالعه، تأثیر چهار جیرهی غذایی شامل غذای استاندارد (68% آردگندم، 29% سبوس گندم و 3% مخمر) و جیرههای غذایی حاوی غذای استاندارد به علاوه 10 درصد روغن پالم، روغن گلیسیرین و روغن پومیس روی ویژگیهای زیستی شبپرهی مدیترانهای آرد در دمای 1±25 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 5±65 درصد و دورهی نوری تاریکی کامل بررسی شد. باروری در جیرهی غذایی حاوی روغن پومیس (31/264 تخم)، جیرهی غذایی حاوی روغن گلیسیرین (54/250 تخم) و جیرهی غذایی حاوی روغن پالم (03/335 تخم) به طورمعنی داری کمتر از جیرهی غذای استاندارد (3/393 تخم) بود. نرخ ذاتی افزایش جمعیت (r) بین جیرههای غذایی حاوی روغن پومیس (092/0 بر روز)، روغن پالم (101/0 بر روز)، روغن گلیسیرین (099/0 بر روز) و غذای استاندارد (109/0 بر روز) تفاوت معنی داری داشت. نرخ خالص تولید مثل (R0) در غذای استاندارد (75/174 نتاج/ فرد) در مقایسه با جیرهی غذای حاوی روغن پالم (31/127 نتاج/ فرد) تفاوتی مشاهده نشد، ولی بیشتر از جیرهی غذایی حاوی روغن پومیس (65/76 نتاج/ فرد) و روغن گلیسیرین (27/102 نتاج/ فرد) بود. طول عمر حشرات در جیرهی غذایی استاندارد (86/52 روز) با جیرهی حاوی روغن گلیسیرین (08/54 روز) و جیرهی حاوی روغن پالم (17/49 روز) تفاوت معنی داری نداشت، ولی مقایسه سایر جیرهها با یکدیگر تفاوت بهطور معنی داری داشتند. به نظر میرسد جیرههای غذایی حاوی روغن پالم، گلیسیرین و پومیس نسبت به غذای استاندارد، دارای کیفیت لازم برای استفاده به عنوان غذای مصنوعی، در پرورش این حشره نیستند.
در این پژوهش، تاثیر پیوند گوجهفرنگی روی پایه بادمجان، بر پارامترهای رشدی گیاه گوجهفرنگی و پارامترهای زیستی شبپره مینوز گوجهفرنگی Tuta absoluta (Meyrick) (Lep.: Gelechiidae) بررسی شد. برای بررسی باروری و زادآوری، یک جفت حشره بالغ با سن کمتر از 24 ساعت (نر و ماده) شبپره مینوز گوجه فرنگی روی هر یک از گیاهان (پیوندی و غیرپیوندی) مستقر شد. سپس، به منظور اندازهگیری دوره رشد جنینی، لاروی و شفیرگی، یک تخم (در 15 تکرار) روی هر گیاه تا زمان ظهور حشرات کامل گذاشته شد. 75 روز بعد از پیوند، پارامترهای رشدی گیاهان پیوندی شامل ارتفاع گیاه، تعداد گره و تعداد برگ نسبت به گیاهان غیرپیوندی دارای افزایش معنیداری بودند. اما، سطح برگ در گیاه پیوندی کاهش یافت. همچنین، وزن تر و خشک ریشه در گیاهان پیوندی نسبت به گیاهان غیرپیوندی بیشتر بود. طول دوره رشدی لارو و شفیره در حشرات تغذیه کرده با گیاه پیوندی بیشتر از حشرات تغذیه کرده از گیاه غیر پیوندی بود. بهعلاوه، میانگین تعداد تخمهای حشرات کامل ماده شبپره مینوز گوجهفرنگی، روی گیاهان پیوندی کمتر از گیاهان غیرپیوندی بود. ،مقدار فنل کل در زمانهای متفاوت (10، 20 و 30 روز) پس از آلودگی با شبپره مینوز گوجهفرنگی در گیاهان پیوندی نسبت به غیرپیوندی بالاتر بود. نتایج بهدست آمده در این تحقیق به روشنی نشان داد که پیوند گوجهفرنگی روی پایهی بادمجان در بهبود رشد گیاه موثر بود و مقاومت آن را نسبت به آفت شبپره مینوز گوجه فرنگی افزایش داد.