ORIGINAL_ARTICLE
تاثیر غلظت قند و دفعات تغذیه بر طول عمر و تولید نتاج حشرات کامل زنبور پارازیتویید( Habrobracon hebetor (Hymenoptera: Braconidae
زنبور پارازیتوئید Habrobracon hebetor (Hym.; Braconidae) یک پارازیتوئید خارجی همهجازی است که به عنوان یکی از مهمترین عوامل کنترل بیولوژیک، علیه بسیاری از بالپولکداران آفت کاربرد دارد. حشرات کامل این پارازیتوئید به منابع قندی به عنوان منبع انرژی نیاز دارند. در این پژوهش، اثر دو عامل غلظت ترکیب قندی گلوکز- فروکتوز- ساکارز (0، 10، 30، 50 و 70 درصد) به نسبت 1:1:1 و دفعات تغذیه (عدم تغذیه، تغذیهی روزانه از آب مقطر، تغذیه از قند فقط در روز اول، و تغذیه از قند روزی یک بار، هر دو روز یکبار، هر سه روز یکبار و هر چهار روز یکبار) مورد آزمون قرار گرفت. در این آزمایش از شبپره مدیترانهای آرد به عنوان میزبان آزمایشگاهی استفاده شد. بیشترین طول عمر حشرات نر و ماده در نبود لاروهای شبپرهی مدیترانهای آرد، با تغذیه از غلظتهای 30، 50 و 70 درصد (به ترتیب با میانگینهای 8/31، 9/35 و 5/27 روز برای حشرات نر و 5/39، 3/43 و 9/39 روز برای حشرات ماده؛ در هر دو مورد با هم بدون تفاوت معنیدار) به دست آمد. در نبود میزبان، تغذیهی قندی روزانهی حشرات نر و ماده به ترتیب با میانگین های 6/31 و 5/39 روز بیشترین طول عمر را باعث شد. در حضور میزبان نیز بیشترین طول عمر ماده در اثر تغذیهی قندی روزانه دیده شد. حشرات مادهی تغذیه کرده از غلظتهای 30، 50 و 70 درصد به ترتیب با میانگینهای 4/93، 2/104 و 8/77 عدد زنبور کامل/ ماده، بالاترین تولید نتاج را دارا بودند. در نهایت، تغذیهی قندی روزانهی حشرات ماده نیز بیشترین تولید نتاج (7/94 عدد زنبور کامل/ ماده، دارای اختلاف معنیدار با سایر تیمارها) را به همراه داشت. این نتایج، تاثیر قابل توجه تغذیهی قندی حشرات کامل زنبور پارازیتوئید H. hebetor را روی طول عمر و تولید مثل آنها نشان داد که به نوبه خود میتواند به شناخت بهتر رژیمهای غذایی مورد استفاده برای پرورش انبوه این پارازیتوئید منجر شود.
https://iprj.guilan.ac.ir/article_531_a290201625b738834f620153349255dc.pdf
2014-02-20
1
16
Habrobracon hebetor
ترکیب قندی
حضور میزبان
طول عمر
تولید نتاج
محسن
یزدانیان
1
LEAD_AUTHOR
حدیث
خباز صابر
2
AUTHOR
علی
افشاری
afshari@gau.ac.ir
3
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
ترجیح سفید بالک پنبه (Bemisia tabaci (Hemiptera: Aleyrodidae نسبت به چهار رقم پنبه در شرایط گلخانه و آزمایشگاه
سفیدبالک پنبه (Bemisia tabaci (Gennadius یکی از مهم ترین آفات پنبه است که با انتقال ویروس های بیماری زای گیاهی موجب وارد آمدن خسارت و کاهش کیفیت الیاف پنبه میشود. بر این اساس، توانایی استقرار و تخمریزی سفید بالک پنبه روی چهار رقم پنبه (ترموس 14، خرداد، ساحل و اکرا معمولی) از دو گونه پنبه (Gossypium hirsutum L.) و (Gossypium barbadence L.) در یک آزمون انتخابی در گلخانه و آزمایشگاه با شرایط دمایی C º2±24، رطوبت نسبی 5±60% و دوره نوری 16:8ساعت (تاریکی: روشنایی) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد میزان استقرار سفیدبالک پنبه در ساعت های مختلف شمارش طی شبانه روز (48 و 72 ساعت)، در شرایط گلخانه و آزمایشگاه روی رقم ترموس 14 به طور معنی داری نسبت به سایر ارقام بیشتر بود. در این آزمون، بیشترین میزان تخمریزی سفیدبالک پنبه 72 ساعت بعد از رها سازی در شرایط گلخانه و آزمایشگاه روی رقم ترموس 14 مشاهده شد که نسبت به سایر ارقام بسیار معنی دار بود. با توجه به نتایج به دست آمده سفیدبالک پنبه روی رقم ترموس 14 بیشترین میزان استقرار و تخم ریزی را نشان داد که بیانگر ترجیح این رقم برای فعالیت سفیدبالک پنبه نسبت به سایر ارقام می باشد. از نتایج به دست آمده می توان در برنامه های مدیریتی سفیدبالک پنبه در مزراع پنبه استفاده نمود.
https://iprj.guilan.ac.ir/article_532_c5214f7058e7372df0c575196ba04517.pdf
2014-02-20
17
25
پنبه
حساسیت
رجحان
سفید بالک پنبه
سعیده
سرباز
1
LEAD_AUTHOR
غلامحسین
مروج
moravej@um.ac.ir
2
AUTHOR
آرزو
حیدرزاده
arezoo.heydarzade@gmail.com
3
AUTHOR
محمد
سیرجانی
4
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
ارزیابی اثر کوددهی نیتروژن در گیاه کلزا بر توانایی های زیستی و نرخ تغییر جمعیت شته خردل (Lipaphis erysimi (Hem.: Aphididae
تغییر کیفیت گیاه میزبان در نتیجه مصرف کود نیتروژن می تواند بر توانایی های زیستی و انبوهی جمعیت حشرات گیاهخوار موثر باشد. این تحقیق به منظور بررسی اثر چهار سطح کود نیتروژن شامل صفر، 75، 150 و 225 کیلوگرم نیتروژن در هکتار در گیاه کلزا (Brassica napus L.) بر توانایی های زیستی و نرخ تغییر جمعیت شته خردل (Lipaphis erysimi Kalt.) در شرایط گلخانه ای انجام شد. نتایج نشان داد که مقدار نیتروژن و نسبت کربن به نیتروژن گیاه به طور معنی داری تحت تأثیر کوددهی قرار داشتند. بیشترین درصد نیتروژن برگ (09/0± 05/3) و کمترین مقدار نسبت کربن به نیتروژن (70/0±00/16) در گیاهان تیمار شده با بالاترین سطح کوددهی مشاهده شد. افزایش کوددهی به طور معنی داری باعث بهبود توانایی های زیستی شته خردل شد. کوتاهترین دوره پورگی (08/0± 76/5 روز) و بیشترین پوره تولید شده به ازای هر فرد بالغ (03/5 ± 38/95) در تیمار 225 کیلوگرم نیتروژن در هکتار مشاهده شد. برازش خط رگرسیون رابطه مثبت و معنی داری را میان نرخ ذاتی افزایش جمعیت (rm) شته و تیمار نیتروژن نشان داد. با افزایش نیتروژن مصرفی از صفر تا 225 کیلوگرم در هکتار، نرخ ذاتی افزایش جمعیت 64/20 درصد افزایش یافت. به علاوه انبوهی جمعیت شته خردل به طور معنی داری تحت تأثیر تیمار نیتروژن و زمان نمونه برداری قرار گرفت و بیشترین جمعیت (249±2014) در نمونه برداری سوم و در بالاترین سطح کوددهی مشاهده شد. در تمام تاریخه ای نمونه برداری، بیشترین نرخ تغییر جمعیت در بالاترین سطح کود نیتروژن محاسبه شد و با افزایش زمان نمونه برداری، نرخ تغییر جمعیت کاهش یافت.
https://iprj.guilan.ac.ir/article_534_91738a4ba15ba2a94d83fe0a6715e625.pdf
2014-02-20
27
39
انبوهی جمعیت شته
تغذیه گیاه
جدول زیست- باروری
نسبت کربن- نیتروژن
مجتبی
حسینی
m.hosseini@um.ac.ir
1
LEAD_AUTHOR
رضا
قربانی
reza-ghorbani@um.ac.ir
2
AUTHOR
مهدی
نصیری محلاتی
mnassiri@um.ac.ir
3
AUTHOR
فرنوش
فلاح پور
farnoush.fallahpour@stu-mail.um.ac.ir
4
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تاثیر هگزافلومورون بر متابولیسم حدواسط شب پره بید آرد (Ephestia kuehniella Zeller (Lepidoptera: Pyralidae
بید آرد Ephestia kuehniella یکی از آفاتی است که سالانه خسارت زیادی را به محصولات کشاورزی انباری وارد میکند. در مطالعه حاضر، تغییر فعالیت آنزیم های سم زدا، برخی از آنزیم های موثر در متابولیسم حدواسط (آلانین و آسپارتات آمینوترانسفراز، لاکتات دهیدروژناز) و مقدار برخی از ترکیبات غیر آنزیمی (پروتئین، تری گلیسرید و گلیکوژن) تحت تاثیر غلظت های مختلف هگزافلومورون بررسی شد. لاروهای تیمار شده با غلظت 300 میکروگرم بر میلی لیتر بیشترین فعالیت استراز عمومی را با استفاده از آلفا-نفتیل استات به عنوان سوبسترا در هر دو بازه زمانی 24 و 48 ساعت نشان دادند. وقتی بتا-نفتیل به عنوان سوبسترا استفاده شد. بیشترین فعالیت استرازی در لاروهای تیمار شده با غلظت 100 میکروگرم بر میلی لیتر مشاهده شد. در مورد گلوتاتیون اس-ترانسفراز نیز نتایج مشابهی دیده شد که می تواند موید حضور چندین ایزوفرم از این آنزیم باشد. در بازه زمانی 24 ساعت پس از تیمار، با افزایش غلظت هگزافلومورون فعالیت آنزیم آلانین آمینو ترانسفراز افزایش یافت ولی پس از 48 ساعت نتایج عکس مشاهده شد. در مورد آسپارتات آمینو ترانسفراز بیشترین فعالیت در لاروهای تیمار شده با غلظت 700 میکروگرم بر میلی لیتر مشاهده شد. با افزایش غلظت هگزافلومورون فعالیت آنزیم لاکتات دهیدروژناز نیز در هر دو بازه زمانی افزایش یافت. در بازه زمانی 24 ساعت پس از تیمار بیشترین فعالیت آنزیم فنل اکسیداز در لاروهای تیمار شده با غلظت 300 میکروگرم بر میلی لیتر مشاهده شد و در بازه زمانی 48 ساعت تفاوت معنی داری وجود نداشت. میزان پروتئین و تری گلیسرید پس از 24 ساعت تفاوت معنی داری نداشت ولی 48 ساعت پس از تیمار، بیشترین مقدار این دو ترکیب در لاروهای تیمار شده با غلظت 300 میکروگرم بر میلی لیتر مشاهده شد. با افزایش غلظت هگزافلومورون میزان گلیکوژن در لاروهای تیمار شده در هر دو بازه زمانی کاهش یافت. این نتایج نشان دادند که هگزافلومورون علاوه بر اختلال در رشد و نمو لاروهای E. kuehniella می تواند با اختلال در متابولیسم حدواسط، فیزیولوژی داخلی بدن لارو را نیز تحت تاثیر قرار دهد.
https://iprj.guilan.ac.ir/article_539_14d2e492ad6485586d310dd876c0de8f.pdf
2014-02-20
41
52
هگزافلومورون
شب پره بید آرد
متابولیسم حدواسط
آنزیم های سم زدا
سحر
دلکش رودسری
1
AUTHOR
آرش
زیبائی
2
LEAD_AUTHOR
ضرغام
بی غم
3
AUTHOR
محمود
فاضلی دینان
fazelidinan@gmail.com
4
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تراکم جمعیت مراحل مختلف رشدی مگس گلرنگ، (Acanthiophilus helianthi (Rossi) (Diptera: Tephritidae روی ارقام مختلف گلرنگ در جنوب تهران
مگس گلرنگ، Acanthiophilus helianthi یکی از آفات مهم گلرنگ است که هر ساله خسارات زیادی به این محصول وارد میکند. به منظور بررسی تراکم جمعیت آن روی ارقام مختلف در سال 1391، هفت رقم گلرنگ شامل گلدشت، پدیده، زرقان، ورامین، PI، Acataria، Mec163 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه شاهد (جنوب تهران) در قالب طرح بلوک های کاملا تصادفی و در 4 تکرار کشت شد. به محض شکار حشرات کامل، نمونه برداری از غوزه های گلرنگ به صورت هفتگی آغاز شد و از اواخر خرداد تا اواخر تیر ماه نمونه برداری انجام شد. تعداد لارو و شفیره در هر غوزه به طور جداگانه شمارش و در جدول های مخصوص ثبت شد. رقم PI (10/81) بیشترین تراکم لارو را نسبت به سایر ارقام داشت. ارقام گلدشت و Mec163 به ترتیب با میانگین رتبه 45/60 و 83/62 کمترین تراکم لارو را نسبت به سایر ارقام داشتند. ارقام پدیده و زرقان به ترتیب با میانگین رتبه 83/75 و 40/75 بیشترین تراکم شفیره را نسبت به سایر ارقام داشتند. رقم Mec163 با میانگین رتبه 10/63 در بین سایر ارقام دارای کمترین تراکم شفیره بود. در بین ارقام مختلف رقم ورامین با میانگین رتبه 9/77 دارای بیشترین میزان تراکم مراحل رشدی مگس گلرنگ بود و سپس به ترتیب ارقام پدیده و PI با میانگین رتبه 5/76 و 2/76 بیشترین تراکم مجموع مراحل رشدی مگس گلرنگ را داشتند. در بین ارقام مختلف رقم Mec163 با میانگین رتبه 05/58 و رقم گلدشت با میانگین رتبه 28/59 کمترین میزان تراکم مجموع مراحل رشدی را داشتند. در مجموع می توان نتیجه گرفت که میانگین تراکم مراحل مختلف رشدی آفت روی برخی ارقام به دلیل پیشرس بودن و ظهور زودهنگام غوزه و همچنین خاردار بودن غوزه ها کمتر است
https://iprj.guilan.ac.ir/article_540_63dd2fc00dbfe18394b7a38f86ed0031.pdf
2014-02-20
53
62
مگس گلرنگ
Acanthiophilus helianthi
تراکم مراحل رشدی
رقم
گلرنگ
زهرا
دوستی
zdustiy@yahoo.com
1
AUTHOR
حبیب
عباسی پور
habbasipour@yahoo.com
2
LEAD_AUTHOR
علیرضا
عسکریان زاده
askarinzadeh@shahed.ac.ir
3
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تأثیر عوامل اقلیمی و مدیریت زراعی بر فراوانی زنجرک خرما (Ommatissus lybicus Bergevin (Hem.: Tropiduchidae در شمال استان هرمزگان و جنوب استان فارس
زنجرک خرما، Ommatissus lybicus Bergevin، یکی از آفات کلیدی خرما در برخی از کشورهای خاورمیانه از جمله ایران و شمال آفریقا است. در این مطالعه، اثر برخی عوامل اقلیمی و مدیریت زراعی بر فراوانی این آفت طی سالهای 1389 و 1390 در شمال استان هرمزگان و جنوب استان فارس بررسی شد. به منظور تعیین رابطه تراکم زنجرک خرما با عوامل مدیریتی از تجزیه همبستگی و تحلیل عاملی استفاده شد. نتایج تجزیه همبستگی نشان داد که در بین بیشتر مناطق بررسی شده، متغیرهایی مانند سن و ارتفاع نخلها، کشت مخلوط با مرکبات، کود دهی، جمعیت زنبورهای زرد (Vespidae)، شدت آلودگی به علف های هرز و تعداد برگ دارای همبستگی مثبت و متغیرهایی مانند دور آبیاری، کاربرد آفتکش، شدت آلودگی به کنه و سپردارها و فاصله بین نخل ها دارای همبستگی منفی با تراکم آفت بودند. بر اساس یافتههای حاصل از تحلیل عاملی، هفت عامل استخراج شده در مجموع 68/74 درصد واریانس کل را تبیین کرد. جهت بررسی تأثیر هر یک از عاملهای شناخته شده بر تراکم جمعیت پوره زنجرک خرما از رگرسیون چندمتغیره استفاده شد. نتایج نشان داد سهم عاملی که دارای متغیرهای دیوار دور باغ، جمعیت زنبورهای زرد و فاصله بین نخلها بود در پیشبینی تراکم زنجرک خرما بیشتر است. دو عامل بعدی که دارای بیشترین سهم در پیشبینی تراکم زنجرک خرما بودند به ترتیب دارای متغیرهای جمعآوری برگهای هرس شده و شدت علفهای هرز و متغیرهای دور آبیاری، سن و ارتفاع نخل، تعداد برگ و نوع کشت بودند. یافتهها نشان داد سه منطقه فراشبند، حاجیآباد و جهرم که دارای بیشترین آلودگی بودند، کمترین میزان ساعتهای آفتابی روزانه و بیشترین رطوبت نسبی هم داشتند.
https://iprj.guilan.ac.ir/article_541_9570953bf20b5247b39384740f1d1d91.pdf
2014-02-20
63
76
همبستگی
تحلیل عاملی
رگرسیون چند متغیره
مجید
محمودی
majid_parsiana@yahoo.com
1
LEAD_AUTHOR
احد
صحراگرد
ahad.sahragard@gmail.com
2
AUTHOR
حسین
پژمان
hossein.pezhman@yahoo.com
3
AUTHOR
محمد
قدمیاری
ghadamyari@guilan.ac.ir
4
AUTHOR